آرزویم، ساخت مستندی درباره تیم فوتبال تیراختور است

متن کامل

لیلا نوروزی گفت: یکی از آرزوهای بزرگم ساخت مستندی بزرگتر درباره تیم فوتبال تیراختور است. این تیم، فقط یک تیم ورزشی نیست. تیراختور زبان من و ملت من است. و البته یک تیم فوتبال محبوب که به خاطر طرفداران فهمیده اش شهرتش جهانی شده است. امیدوارم به این آرزویم برسم و گوشه ای از دنیای تیراختور را به تصویر بکشم تا یادگاری باشد برای هوادارانش.به گزارش یول‌پرس به نقل از مرزنیوز؛ آذربایجان کشورمان، مهد هنرمندانی است که آثار برخی از آنها در آن سوی مرزها افتخاری را بر افتخارات هنری این مرز و بوم اضافه کرده و هنر ایران زمین را به تمامی کشورهای جهان معرفی می نمایند. یکی از این هنرمندان خانم لیلا نوروزی نویسنده، شاعر و فیلمساز به نام کشورمان هستند که فیلم هایش در جشنواره ها و فستیوال ها به نمایش درآمده است. برای آشنایی بیشتر مخاطبین این رسانه گفت وگویی اختصاصی و صمیمانه ای را با این هنرمند گرامی انجام داده ایم که حاصل آن را با هم می خوانیم:

لطفاً به عنوان اولین سئوال از بیوگرافی خودتان برای مخاطبین این پرتال بگوئید:

لیلا نوروزی هستم. متولد ۱۳۶۸ اردبیل. لیسانس معماری دارم و در حال حاضر دانشجوی فوق لیسانس معماری در کشور ترکیه هستم. یک مجموعه داستان دارم که به خاطر مساله مجوز به صورت اینترنتی منتشر شده است. دو مجموعه شعر چاپ شده نیز دارم. در زمینه سینمایی با نشریات داخلی و خارجی متعددی همکاری داشته ام. در جشنوراه بین المللی انمیشین آذربایجان نیز که اواخر اکتبر در باکو برگزار شد، افتخار این را داشتم داور این رویداد هنری باشم.

از چه زمانی به این رشته های هنری علاقمند شدید؟

فکر می کنم از سیزده چهارده سالگی بود که به نوشتن داستان روی آوردم. متن هایی را می نوشتم و دوستانم دورم جمع می شدند و برایشان می خواندم. از پانزده سالگی در کارگاه های شعر و داستان شرکت کردم و مدتی بعد هم وارد محافل سینمایی شدم. اما اگر دقیق تر بگویم در سن شش یا هفت سالگی بود که من قصه ای را روایت می کردم و برادرم می نوشت!

مشوق اصلی شما در این راه چه کسی بود؟

در پانزده سالگی که رشته هنر را برای ادامه تحصیل انتخاب کردم، سنگ اندازی ها هم شروع شد. اما من دختر لجبازی بودم و از طرفی فقط هنر بود که می توانست روحیه سرکشم را رام کند. برای همین پای تصمیمم ایستادم. تا اینکه بالاخره بعد از حدود ۱۰ سال اطرافیانم قبول کردند که حق من هنر بود!

آیا خانواده شما با فعالیتتان در رشته سینما و ادامه تحصیلتان در این عرصه مخالف بودند؟

من می خواستم در دانشگاه رشته سینما را انتخاب کنم. بعد از سه سال پشت کنکور ماندن بالاخره از این رشته قبول شدم. اما خانواده ام و فامیل ها(!) مثل اکثر خانواده های ایرانی فکر می کردند که شغل سینمایی شغل نیست و منبع درآمدی ندارد و از طرفی هم جایگاه اجتماعی خوبی به همراه ندارد. آن روز هم لج کردم. اما این بار به ضرر خودم. گفتم «باشد، هر چه شما بگویید» و رفتم رشته مهندسی معماری خواندم. اما در کنارش به صورت تجربی فیلمسازی را شروع کردم. چیزی که از دل و جان می خواستمش.

کدام یک از آثار شما در آن سوی مرزها به نمایش درآمده و یا منتشر شده است؟

آثار ادبی معمولا خیلی کم، شانس انتشار در خارج از مرز را پیدا می کنند. هر چند که مقاله های زیادی از من در کشورهای آذربایجان و ترکیه و گرجستان چاپ شده و یا شعرهایم که به انگلستان هم رسیده است. اما محدود هستند. مساله فیلم فرق می کند. فیلم زبانش جهانی تر است. مثلاً «فیلم من عصمت ام» نزدیک به بیست بار خارج از مرز اکران شده است که بیشتر مربوط به جشنواره بوده است. فیلم جدیدم هم اکران هایش را تازه شروع کرده و امیدوارم بتواند با مخاطب های خود ارتباط برقرار کند. هر چند به دلیل تجربی بودنش گروه مخاطب هایش محدودتر است.

از آثار مکتوب چاپ شده برایمان بگوئید؟

همانطور که گفتم سه کتاب چاپ شده دارم. مجموعه داستان «کیوسک»، مجموعه شعر «ساعت به وقت چشم های تو بود» و مجموعه شعر سه نفره «پانتومیمی از دوستت دارم». اضافه می کنم که یک مجموعه شعر ترکی و یک مجموعه شعر فارسی نیز آماده چاپ دارم. اما فعلاً وقتی برای شعر نیست! کتاب دیگری هم در دست اقدام دارم که البته شاید چند سالی زمان ببرد. درباره سینمای ترک ها در ایران. منابع محدود است و به همین دلیل سرعت نگارش کند شده است. البته سعی خواهم نمود بیشتر به صورت تحلیلی به موضوع نگاه کنم.

هم اکنون کدام پروژه ها را در دست اقدام دارید؟

برای یک سال به خاطر شرایط تحصیلی فیلمی نخواهم ساخت. اما چند تا سوژه هست که در حال بررسی آنها هستم تا ببینم کدام مناسب است. این را هم اعلام کنم که یکی از آرزوهای بزرگم ساخت مستندی بزرگتر درباره تیم فوتبال تیراختور است. این تیم، فقط یک تیم ورزشی نیست. تیراختور زبان من و ملت من است. و البته یک تیم فوتبال محبوب که به خاطر طرفداران فهمیده اش شهرتش جهانی شده است. امیدوارم به این آرزویم برسم و گوشه ای از دنیای تیراختور را به تصویر بکشم تا یادگاری باشد برای هوادارانش.

تصمیم دارید تا چه زمان و مقطعی تحصیل خود را ادامه دهید؟

درس خواندن خوب است. سبب می شود در فضایی باشی که شاید نتوان آن را بیرون از دانشگاه تجربه کرد. اما وقت گیر است. از علاقه ها و کارهایت می مانی. من درس خواندن را دوست دارم. اما نمی دانم تا کی؟ اما اگر این طور پیش برود امیدوارم بتوانم تا دکترای سینما هم بخوانم.

علاقمندان به هنر ادبیات و فیلم چگونه می توانند در این عرصه موفق شوند؟

فقط باید ثابت قدم باشند. این کارها آدم ضعیف نمی خواهد. دردسرهای زیادی دارد. بی پولی دارد، ناسزا شنیدن دارد، زمین خوردن دارد، تنهایی و… . روزهای نه چندان دوری را که حتی پول تاکسی هم نداشتم و چون دوست داشتم دستم توی جیب خودم باشد از کسی پول نمی خواستم را یادم نمی رود. ولی حالا وضعیت بهتر شده و راضی ام. حالا فکر می کنم به آرامشی که می خواستم رسیده ام. این را مدیون هنر هستم. هنر و تجربه که همراه است با بالا رفتن سن باعث می شود مرزهای ذهنت کمرنگ شوند و عقلانی تر و انسانی تر به قضایا نگاه کنی. من فکر می کنم سینما هنری است تجربی که می تواند از رنگ و زبان و فاصله ها فراتر رود و انسانها را به هم نزدیکتر کند.

به نظر شما «عشق فیلم» یعنی چه؟

هیچ اعتقاد و علاقه ای به این طور واژه ها ندارم. عشق فیلم، عشق ادبیات، عشق موتور و… . فکر می کنم همه چیز باید متعادل باشد. آدم باید عقلانی فکر کند. این جور تعبیرها معمولا همراه است با ضرر و زیان به شخص. چیزی که قرار است به تو ضرر برساند را باید حذف کنی و قدرتمند به دنبال زندگی و علاقه هایت باشی.

آیا فیلمی بوده که بعد از اکرانش از ساخت آن پشیمان شده باشید؟

به طبع بعد از گذشت چند ماه از خلق یک اثر، دیگر آن اثر برای خالق اش تمام می شود. این اسمش پشیمانی نیست. کاری است که انجامش داده ای و برایت تجربه شده و حالا باید برسد به دست مخاطب. اعتراف می کنم الان نمی توانم نوشته یا فیلمی را که دو سال پیش ساخته ام، دوباره ببینم. چون دیگر کاری به کار هم نداریم. چون حوصله ام نمی کشد!

از آثار خودتان کدام فیلم به دلتان نشسته است؟

خب من هنوز آن قدر فیلم نساخته ام که بتوانم به این سوال جواب بدهم. فکر می کنم سال ها زمان و البته تجربه های زیادی لازم است که بتوانم به این سئوال  پاسخ دهم.

سخن پایانی:

من آدم کم کاری هستم. دلایلش هم متفاوت است. شاید اولین دلیلش خواسته خودم نباشد. که این دلیل مساله اقتصادی و اسپانسر و… است. مساله دیگر این است که دوست دارم چیزی که می سازم و یا می نویسمش محصول خودم باشد. امضای خودم را داشته باشد و تکرار آثار قبلی خودم نباشد. اینکه مثلا فیلم «من عصمت ام» موفق شد و بر سر زبان ها افتاد، تشویقم می کند که دوباره بروم سراغ سوژه ای این چنینی. اما نمی خواهم این کار را بکنم. چون به دنیا آمده ام که چیزهای نو را تجربه کنم و این یعنی ریسک.

23 آبان 1397
تعداد بازدید: 503

نظرات

دسته بندی محصولات
ارائه کنندگان
Yedi Iklim türkçe B1
1,500,000ريال990,000ريال
مرورگر شما بسیار قدیمی است!
جهت مشاهده این وب سایت به صورت صحیح، بروزرسانی مرورگرتان ضروری خواهد بود. بروزرسانی مرورگر
×