برادرم صمد بهرنگی، روایت زندگی و مرگ او
برادرم صمد بهرنگی، روایت زندگی و مرگ او
نویسنده: اسد بهرنگی
ناشر:انتشارات ایلقار
428 صفحه
چاپ چهارم 1398
شابک: 8-15-9979-600-978
صمد می خواست همیشه معلم باقی بماند. این مهم بود که بچه ها را ببیند و دینش را نسبت به آنان ادا کند. «ماهی سیاه کوچولو» آخرین نوشته ی صمد نیست. این کتاب، آخرین قصه یی بود که در زمان حیاتش چاپ شد، درست چند روز بعد از مرگش. صمد چند ماهی در تهران سرگرم تنظیم کتاب الفبایش بود. ناگهان هوای کوهستان سرد و پر برف و شاگردانش به سرش زد و به تبریز برگشت و دوباره راهی آذرشهر شد و این خلاصه ی نامه یی است از تهران به شاگردانش:
«... بچه ها خیال نکنید که خیابان و کاخ های سر به آسمان کشیده ی تهران مرا از خود بی خود کرده و شما را فراموش کرده ام. شما کار کنید، کتاب بخوانید و کتابخانه ی مدرسه را غنی تر کنید. من در اولین فرصت پیش شما می آیم. بچه ها دلم خیلی می خواهد شما را ببینم، باز برف را تماشا کنم و زیر ریزش آن راه بروم.»
اسد بهرنگی
مشخصات فنی برادرم صمد بهرنگی، روایت زندگی و مرگ او
مشخصات | |
---|---|
ناشر | |
ناشر : | ایلقار |